همیشه به یادت هستم
همیشه به یادت هستم
اما شاهدی ندارم
بجز کلاغ خانه مان
که او هم حقیقت را
به تکه پنیری می فروشد
همیشه به یادت هستم
اما شاهدی ندارم
بجز کلاغ خانه مان
که او هم حقیقت را
به تکه پنیری می فروشد
هر چه آید به سرم باز گویم
گذرد
وای از این عمر که با می گذرد
می گذرد
چاپلین میگه :
آخر همه چیز خوب تموم میشه
اگه نشد بدون هنوز آخرش نیست
شاد باش نه یک روز بلکه همیشه
بگذار آواز شاد بودنت چنان در شهر بپیچد
که رو سیاه شوند آنانکه بر سر غمگین کردنت
شرط بسته اند
روی تابلوی کنار خاکریز نوشته بود :
حال نداری ثواب کنی گناه نکن
کاش تلخی زندگی کمی الکل داشت ...
شاید مستمان میکرد درد را نمی فهمیدیم
1. ((تبسم)) خرجی ندارد ولی چیزهای زیادی را می آفریند .
2. ((تبسم)) بدون اینکه بخشنده اش را فقیر کند ، گیرنده اش را ثروتمند می سازد .
3. ((تبسم)) یک لحظه بیشتر پایدار نیست ولی
گاهی خاطره اش تا ابد باقی می ماند .
4. هیچ کس آنقدر غنی نیست که بدون ((تبسم)) به سر برد
و هیچ کس آنقدر فقیر نیست که از منافع آن برخوردار نگردد .
5. ((تبسم)) در خانه خوشبختی ، و در ((تجارت)) حسن نیت ایجاد می کند ،
زیرا تبسم دوستی و رفاقت است .
6. ((تبسم)) خستگی را برطرف و افراد مأیوس را امیدوار می سازد .
7. ((تبسم)) اشعه آفتاب است برای افسردگان
و بهترین پادزهر طبیعی است برای ناراحتی .
8. ((تبسم)) را نه می توان خرید ، نه می توان فروخت ،
نه می توان گدایی کرد و نه می توان دزدید ،
زیرا کالایی زمینی نیست ، مگر وقتی اعطا می شود .
9. هیچ کس به اندازه کسی که تبسمی برای هدیه کردن نداشته باشد ،
احتیاج به تبسم ندارد .
10. اگر می خواهید مردم شما را دوست بدارند ، تبسم کنید .
بچه باش اما بچه زرنگی باش
بچه شرور و گیج و خنگ بدرد نمیخورد تو بچه زرنگی باش
پدری 4 تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت این جا را مرتب کنید تا من برگردم
میخواست ببیند کی چکار میکند خودش هم رفت پشت پرده
از آنجا نگاه میکرد و میدید
کی چکار میکند و می نوشت توی یک کاغذ که بعد حساب کتاب کند برای خودش
یکی از بچه ها که گیج بود سرش گرم شد به بازی و خوراکی و این ها
یادش رفت آقاش گفته خانه را مرتب کنید
یکی از بچه ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و
داد و فریاد کردن که من نمیگذارم کسی اینجا را مرتب کند
یکی که خنگ بود وحشت زده شد ترسید نشست وسط و
شروع کرد گریه و جیغ و داد که اقا بیا بیا ببین این نمیگذارد جمع کنیم مرتب کنیم
اما آن یکی که زرنگ بود نگاه کرد رد تن آقاش را از پشت پرده دید
تند تند همه جا را مرتب میکرد میدانست آقاش دارد توی یک کاغذ مینویسد
بعد میرود یک چیز خوب برایش میخرد هی نگاه میکرد سمت پرده میخندید
دلش هم تنگ نمیشد میدانست که همین جاست
توی دلش هم گاهی میگفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید
باز من کارهای بهتر انجام میدهم آخرش آن بچه شرور همه جا را ریخت بهم
هی بهم میریخت و هی میدید این دارد میخندد خوشحال است
ناراحت نمیشود وقتی همه جا را ریخت بهم همه چیز که آشفته شد
آن وقت آقا جان آمد
ما که خنگ بودیم گریه کردیم چیزی گیرمان نیامد
او که زرنگ بود و خندید کلی چیز گیرش آمد
زرنگ باش خنگ نباش گیج نباش شرور که نیستی الحمدالله گیج و خنگ هم نباش
زرنگ باش نگاه کن پشت پرده رد تنش را ببین و بخند و کار خوب کن خانه را مرتب کن
اقتباس از کتاب (باران خلاف نیست) نوشته کوروش علیانی
دوستان عزیزم سلام
پیشاپیش شهادت مولایمان حضرت امیرالمومنین علی (ع)
را به همه عاشقان آن حضرت تسلیت میگویم
شهادت امیرالمومنین ع
نه فقط مسجدیان سر به گریبان تو اند
نخل و چاه و شب و صحرا همه گریان تو اند
دامنت با چه گنه سرخ شد از خون سرت
ای که خلق دو جهان دست به دامان تو اند
ای به خون خفته بگو کیسة خرمات کجاست
فقرا منتظر سفرة احسان تواند
کودکانی که گرسنه همه رفتند به خواب
به عزیزان تو سوگند عزیزان تواند
نخل ها در عطش اشک تو بردند به سر
چاه ها منتظر نالة پنهان تواند
اختران شیفتة حال نماز شب تو
کوه ها منتظرنغمة قرآن تواند
اشک مظلومی تو می چکد از دیده ما
پاره های دل ما برگ گلستان تواند
آسمان ها همه گریند به مظلومی تو
عرشیان سوختة سینة سوزان تواند
گیسوی حور پریشان شده در باغ بهشت
نه فقط زینب و کلثوم پریشان تواند
نه دل "میثم" دلسوخته ای جان جهان
هر چه دل هست همه زائر ایوان تواند
زندگی یعنی :
بخند هرچند که غمگینی ،
ببخش هرچند که مسکینی ،
فراموش کن هرچند که دلگیری ...
اینگونه بودن زیباست هر چند که آسان نیست