نوشته های دانشجوی دانشگاه کرمان

به امید لحظه های عشق

هنوزم تنها ترینم توی قصه زمونه


کاشکی رد پای عشقم روی جاده ها بمونه


با صدای خشک و تشنه ، خوندم از موجای دریا


جون گرفت حس قشنگی تو تن خشک درختا


بال پروازی نداشتم ، اما از پرنده خوندم


توی بازی صداقت ، همیشه برنده موندم


همه جا طرح قفس بود ، که من آسمون کشیدم


روی بال هر ترانه به ستاره ها رسیدم


به امید لحظه عشق ، به امید روز پرواز


به امید این که شاید بشکنه بغض هر آواز


پشت میله ها نباید یادمون بره پریدن


وا کنیم پنجره ها رو واسه آسمون و دیدن


 




[ سه شنبه 92/7/9 ] [ 11:32 صبح ] [ kati 69 ] نظر